*********◄►*********
می گفت دلم گرفته ، باز نمیشه گره این دل
نمی ترکه بغض این روزام
خدا منو تنها گذاشت و رفت
حالا من موندم و دنیای تاریکی
گفتم چرا قفل دلتو باز نمیکنی؟
چرا پشتِ درِ دلتو نگاه نمی کنی؟
چرا اون صدا رو نمی شنوی؟
همون که داره هی صدات میزنه
قربون قد و بالات میره
همون که با نوک انگشتای جادوییش ، داره میزنه
به شیشه دلت و هنوز نا امید نشده
همون که فکر میکنی رفته
تو رفتی
تو در قلبتو باز کردی به تاریکی بفرما زدی
سپیدی ، پشتِ درِ در به دری های دلت مونده
میخوای قفلشو امشب برای همیشه باز کنی؟
میخوای بترکونی این بغض کهنه رو؟
میخوای دستشو بگیری و بیاریش داخل و
بعد دور از چشم همه سفت بغلش کنی ؟ می خوایی؟
پس امشب دقیقا همین شبی که این پست رو خوندی یه ساعتی که فقط تو باشی و خودش
بلند شو و با حال خوبی وضو بگیر
از اون وضو قشنگا که فکرت فقط پیش خودشه... لباس سفید داری؟ بپوش
موهاتو شونه کن براش، عطر بزن
میگی چادر باید سرت کنی؟
اره سرت کن همون گل دار قشنگه رو.
توی سجاده ات گل بریز... بعد نیت کن
دو رکعت نماز عشق میخونم به عشقت خودت
و ... دو رکعت نماز بخوون
از اون نمازا که به نیت بغل کردنش باشه
وسطاش گریه ات میگیره
گریه کن بلند
بذار هق هق کنی ، بذار شونه هات بلرزن
اما آخرش معجزه آرامش و سبکباری رو می چشی... نمازت که تموم شد ؛ بهش بگو اومدم کنارت بشینم
درد و دل کنم باهات
بعد همه اون حرفایی که گره خوردن تو گلوت رو بگو همه رو ها... از سیر تا پیاز
چشماتو ببند فکر کن پیششی
آخرش دستاتو بلند کن سمتش
بگو به قلب من خوش اومدی و
همون جا بگو خدایا بهت اعتماد دارم
همه زندگیمو سپردم دست خودت
دیگه اصرار نمی کنم ، دیگه پامو نمی کوبم زمین
و بهانه نمی گیرم ، فرمون دست تو ، منو ببخش
بعدش برو بخواب
از فردا صبح فقط شاد باش ، زندگی کن
شیطان سیاه که اومد سراغت ، غم هارو خالی کنه تو جونت ؛ تند و تند بگو
یا الرحم الراحمین یا الرحم الراحمین
اونم هی میگه جانم جان دلم
هر چی با یاداوری بودنِ خدا کنارت
شادتر و شادتر زندگی کنی
شادی های بیشتری بهت هدیه می شه
هر موقع کم آوردی ؛ این شعرو با خودت زمزمه کن
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
یادت باشه راحت ترین کار دنیا زانوی غم بغل کردنه... تو در نماز عشقت با ساقی قرار مدار گذاشتی
پس با خیال راحت بخند و نفس عمیق بکش
آزادی قلبت مبارک رفیق✋
منبع : باشگاه شیک پرواز
کاپیتان مجهول
650
*********◄►*********
منت دار حضورتونم✋
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
درهیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هاییکه فقط پاهایم را ازمن گرفت
درحالیکه گویی ایستاده بودم
چه غصه هاییکه فقط باعث سپیدی مویم شد درحالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نه نمیشود
به همین سادگی
دلت را به او بسپار
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
هزار بار آمدنت را
پشت در تمرین کرده ام
که چگونه وارد خواهی شد
چگونه سلام خواهم داد
چگونه در آغوشت خواهم کشید
هزار بار تمرین کرده ام
که از کجا برایت خواهم گفت
و از چه ها برایت تعریف خواهم کرد
هزار بار تمرین کرده ام
که چگونه بغض را قایم خواهم کرد
و با چه شوقی برایت خواهم گفت
که هنوز هم وقتی میخند ی شبیه بهار می شوی ! هزار بار صغری کبری چیده ام که اگر از سپیدی موهایم پرسیدی
چگونه بروم سراغ چشمانت
و بگویم پلک که میزنی نفسم بند می آید هزار بار چشم دوخته ام به در
که اگر آمدی حواسم فقط به راه رفتنت باشد
و بگویم هنوز هم مثل گذشته
قدم از قدم که بر میداری
من از زیر پایت زندگی می چینم هزار بار تمرین کرده ام که می آیی
هزار بار است که نیامده ای